سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هیزم شکن تبر میزد!

هیزم شکن تبر میزد!
هیزم شکن تبر میزد بر تنه‌ی درخت...درخت از مرگ و از افتادن نمی‌ترسید...

هیزم شکن تبر میزد بر تنه‌ی درخت...درخت از مرگ و از افتادن نمی‌ترسید...
نگرانی‌اش از این بود که آن پرنده‌ای که سال‌ها پیش کوچ کرده بود،
روزی باز گردد و جایی برای استراحت نداشته باشد!!

*****

بازیگوش بودم
اینکه تمام عمر مشق نام تو می‌کنم
تنبیه خداست!!

*****

مزاحم آدمی که مشغول فراموش کردن شماست نشوید!...
هیچ قاتلی دوست ندارد هنگام کشتن کسی، مزاحمش شوند!!



تاریخ : یکشنبه 91/1/27 | 11:36 عصر | نویسنده : بهمن یاراحمدی | نظر

  • عکس
  • قالب میهن بلاگ
  • کارت شارژ همراه اول