سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راز موفقیت گداهای ایرانی!

راز موفقیت گداهای ایرانی!
تاریخچه گداها معلوم نیست به چه زمانی بر‌می‌گردد. به گمانم از همان زمانی که اختلاف طبقانی بین قشرهای مختلف مردم به وجود آمد و یک سری فقیر شدند، رشته تکدی گری ظهور کرد.
 
 
 
این روزها و در سال 1391 نیز به لطف تکدی‌گران حرفه‌ای، این حرفه به قوت خود باقی مانده است و در سرتاسر شهر می‌توانیم گداهای فعال را ببینیم. لغت گدا هم طبق لغتنامه دهخدا به شخصی اطلاق می‌شود که چیزی را مُفت طلب کند. اگر در شهرهای بزرگی همانند تهران زندگی کنید، می‌توانید شاهد انواع مختلف گداها باشید. از نوع ایرانی و وطنی گرفته تا پاکستانی‌ها و گداهای فرنگی. ما در این پست قصد داریم شما را با ویژگی‌های یک تکدی‌گر حرفه‌ای آشنا کنیم.

- بردن نام امامان با بغض ته گلو

دیگر همه ما به خوبی می‌دانیم، این گداها موثرترین شیوه‌ها را در پیش می‌گیرند تا زودتر به پول خود برسند. در این بین نام بردن از امامان محبوب ایرانی‌ها، بهترین راه ممکن برای این گداها است. به طوری که به حالت سوزناک و چهره درهم به شما نگاهی کرده و نام ائمه را می‌بردند. جالب است بدانید که خیلی از افراد با این شیوه دلشان می‌سوزد و سرکیسه را شُل می‌کنند.

- همراه داشتن بچه زیر یکسال

از آنجا که بار احساسی کودکان بسیار بالا است، خیلی از گداهای حرفه‌ای، یک بچه چند ماهه را اجاره می‌کنند و به کولِ خود می‌بندند تا بتوانند تکدی گری کنند. این بچه‌ها را که بیشتر در دست تکدی‌گران خانم می‌بینید، ابزاری است برای گرفتن پول بیشتر. چه بچه سالم باشد و چه نباشد، آن را بهانه می‌کنند و می‌گویند که “من به دَرک، به این بچه معصوم کمک کنید، خرج بیمارستان‌ش را ندارم”. اما انصافا در این زمینه حرفه‌ای عمل می‌کنند. گاهی اوقات طوری لباس تن بچه بیچاره می‌پوشانند و گریه‌اش را در میاورند که آدم دلش می‌سوزد. در این کالبد استخوانی و چربی، یک چیزی وجود دارد به نامِ دل؛ دلِ آدم می‌گیرد به خدا.

- قطع کردن جوارح مختلف بدن

این روش کاملا وارداتی است و به هیچ وجه ایرانی نیست. به نظر می‌رسد این تکنولوژی در 2 سال اخیر وارد کشور شده است. در این شیوه، گداهای محترم که همگی هم مرد هستند، قسمت‌های مختلف بدن را قطع می‌کنند. از دست راست گرفته تا جفت پاها. باور کنید اگر بدانند که با این روش پولِ بیشتری در می‌آوردند، همه جا را قطع می‌کنند و یک کله و تنه خود را نگه می‌دارند (گرچه آدم اگر بدون تنه و کله زنده می‌ماند، اینها را هم قطع می‌کردند). در این روش، گداها خود را به زمین می‌کشند و همه موانع را پشت سر می‌گذارند. یک نکته‌ای که چند وقتی است ذهن من را مشغول کرده، این است که اینها چطوری به بالای پل هوایی می‌رسند؟! چند روز پیش یک گدایی را دیدم که جُفت پای خود را قطع کرده بود و پله‌ها نیز معمولی بود اما ایشان دقیقا در وسطِ پل هوایی نشسته بود. اینکه دقیقا چه کسی ایشان را تا بالای پُل حمل می‌کند نیز جالب است. به گمانم سرویسِ مخصوص خود را دارند که سر صبح آنها را در محل پیاده می‌کنند و آخر شب آنها را جمع می‌کنند.

- گداهای با کلاس

همه گداها که لباس کثیف و دستان بریده ندارند! یک عده نایابی از گداها وجود دارند که کاملا شیک‌پوش هستند و محترمانه جلو می‌آیند. مثلا نمونه‌ای که با آن برخورد داشتم: “آقا یه 1000 تومن داری؟ عابربانک کار نمی‌کنه، من مهندس شرکتِ فولان هستم” و بعد از دو هفته که دوباره مسیرم به آنجا می‌خورد، همان آقا را می‌بینم که اینبار می‌گویند: “آقا یه 2000 تومن داری؟ (احتمالا به خاطر تورم این دو هفته، رقم خود را افزایش داده است)، من پرستارِ شیفت هستم، کیف پولم رو زدند”. بار دوم خواستم فحشی چیزی بدم که دیدم من اهلِ فحش دادن نیستم، پس نیش‌خندی زدم و “گفتم مهندس، پیاده برو، پاهات وا شه”. اگر آدم ساده‌ای باشید که به این شیادها پول می‌دهید، وگرنه اصلا نباید پولی به اینها داد.

- تکدی گری خانوادگی

یک عده‌ جالبی از خانواده‌ها هستند که دسته جمعی به سراغ اینکار می‌روند. شما یک پدر، مادر و دو فرزند را می‌توانید در کنار خیابان ببینید که آه و ناله می‌کنند و مشکلاتی نظیر بیماری، پرتاب شدن از خانه توسط صاحب‌خانه، نداشتن پول برگشت به شهرستان و مواردی از این قبیل را بیان می‌کنند.

- گداهای صاف و ساده

و اما، در کنار شیادین بالا، گداهای صاف و ساده‌ای هم وجود دارند که صادقانه کار می‌کنند. این‌ها شیله پیله‌ای ندارند (احتمالا کم تجربه هستند و تازه این کار را شروع کرده‌اند) و با ظاهری ساده به جلوی شما می‌یاند و یا کنار خیابان می‌شینند و دستان خود را دراز می‌کنند. به نظر می‌رسد کمترین درآمد را بین گداها همین افراد داشته باشند. این‌ها هم تازه کار هستند و بعد از مدتی، حساب کار دستشان می‌آید.

در مورد نرخ درآمد گداها هنوز آمار رسمی در دسترس نیست. شایعاتی مطرح است که گداها در شمال تهران درآمد بیشتری دارند اما گداها در جنوبِ تهران این موضوع را تکذیب می‌کنند و هنوز درگیری‌ها در این مورد ادامه دارد. در آخرین گزارش فوربس نیز، صنف گداهای تهران در رده 98 ثروتمند‌ترین‌ها قرار گرفت.


در پایان هم باید گفت که مطمئنا هیچ کدام از ما نمی‌توانیم فرق بین آدم نیازمند و گدا را تشخیص دهیم. آن مادربزرگی که برای خریدن داروی نوه‌اش مجبور می‌شود دست خود را دراز کند و یا آن گدای سی و چند ساله‌ای که میلیون میلیون پول انباشته کرده است و همیشه قیافه مظلوم به خود می‌گرفت. واقعا تشخیص سخت است اما آن چیز مشخص این است که گدا زیاد است و آدم دلسوز زیادتر! به جای اینکه به این گداها حتی 100 تومن پول بدهید، بهتر است همین پول را ندهید تا کاسه کوزه خود را جمع کنند و به فکر کارهای مفیدتری بیفتند. مُفت خوری در زندگی خوب نیست.



تاریخ : چهارشنبه 91/5/18 | 11:58 صبح | نویسنده : بهمن یاراحمدی | نظر

  • عکس
  • قالب میهن بلاگ
  • کارت شارژ همراه اول